سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۴۵ ب.ظ
من و میم فاینالی توگِدِر !
و کنون که این سطور به رشته ی تحریر در می اید ، در طی یک اقدامِ انتحاری از جانب معلم فیزیک و همکلاسی های مربوطه ، قریب به بیست و چهار ساعت از اشتیِ این جانب و بانو میم. میگذرد ! و بنا به انچه که اشاره کرده بودم ، همچنان مضحکه ی خاص و عام هستیم و با توجه به ریکشن های دیده شده از جانب رفقا و معلمان ، انتظار میرود تا فردا مدیر مربوطه نیز سر صف این ترمیمِ رابطه را به ما تبریک بگوید و ارزوی خوشبختی هم بکند حتی !
و به واقع بیست دقیقه از ساعت فیزیک برای این موضوع صرف شد و در نهایت اولین مکالمه ی اینجانبان به صورت "سلام" .. "علیک سلام" بعد از هشت ماه و حدودا ده روز انجام گرفت !
و در راستای بند اول جا دارد اشاره کنم که دوستان حدود نیم ساعت نگارنده و میم را روی شوفاژ نشانده و به انجام انواع حرکاتِ موزونِ اخلاقی و حتی در مواردی غیراخلاقی پرداخته ، بیسکویت های میم را به زور در دهان ما چپانده و حتی با کمربند پالتو (!) به طرزی غیر ورزشی دست اینجانب و ان جانب را به هم متصل کرده و تاکید داشتن "بیا وسط !"
و در این بیست و چهار ساعتِ گذشته به مثابه تازه نامزد کرده های دهه ی پنجاه هنوز مستقیم به صورت هم نگاه نکرده ایم و تنها پیشرفت حاصله بازگشتن فاصله ی صندلی ها به حالت انسان طور ، حل یک عدد تست مثلثات و "عربی خوندی؟" .. "نه نخوندم ، زبان فارسیم نخوندم تا اخر شب داشتم تست حسابان میزدم" بوده و در دو مورد هم اینجانب مداد و پاکنِ ان جانب را روی میزش گذاشته ایم !
و به طور کلی که با خودم رودربیایستی ندارم ... از همان ساعتی این ماجرا ختم به خیر شد یک سَبکیِ تابستانه دارم :)
۹۴/۱۲/۱۱