دوشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۲۶ ب.ظ
قبلنا تر ها خوابِ جزوه ی دوغی میدیدم !
خواب دیدم وسط هال جا انداخته بودیم .. داشتم راه میرفتم و توضیح میدادم ..
بی هوا دیدم یک تکه نخِ بنفش چسبیده به گوشه یقه اش ... چسبیدم به قفسه ی سینه اش و دوربین را تنظیم کردم برای عکس ..
گفت "بیا بغلم بخواب !"
گفتم "نمیام ... حتما این تیکه نخ عم گذاشتی اینجا که منو بکشونی این ور ! "
گوشیم را پرت کرد ان طرف !
بغلم کرد .. یک چیزی گفت که یادم نیست ..
خوابیدیم !
نه قیافه اش یادم می اید ، نه ان جمله ی اخر .. فقط .. پیراهنش طوسی بود !
۹۵/۰۳/۰۳