سلسله واکنشهای چهارگانه به ریز نمرات نهایی
واکنش اولیه ی من ، سکوت بود !
ریز نمرات را در جیبم گذاشته بودم بغل دستم کتابهای سال چهارم بود و بغل دست انها حنانه ، روی نیمکتِ حیاط نشسته بودیم هیچ حرفی نمیزدیم و من در همان حال برای واکنشِ دومم برنامه ریزی میکردم ! واکنشِ دومِ من گریه بود ! به نظرم این بهترین اپشنی است که خدا در وجود ما قرار داده ...
از نشستنمان روی نیمکت نزدیک به یک ساعت میگذشت ، حالا من کف اتاق نشسته بودم و مثلا داشتم پیراهنِ کرمی ام را تا میکردم ولی این یک تمارضِ بدیهی بود ! گریه هایم غیرقابل کنترل شده بودند و هیچ دستمالی برای پاک کردنِ اب دماغم نداشتم !
با وجود انکه حالم خوش نبود و غالبا در این مواقع سعی میکنم روی حالِ بدم تمرکز کنم ، به مهری پیام دادم و گفتم حالم خوش نیست و برای ان کاری که میخواستیم بکنیم هر تصمیمی که فکر میکند درست است بگیرد .. حالم را پرسید میدانست امروز ریز نمره میدهند ... دو جمله تایپ کردم و چند دقیقه بعد پشیمان شدم و به جایشان نقطه گذاشتم !
مهری نباید ان جمله را میخواند .. ! دو سه ساعت بعد عینش را به پدرم گفتم ! .. اما مهری نه .. برای او من باید همیشه محکم بمانم !
واکنش سومم خواب روی کاناپه ی محبوبم بود .. داشتم مستندِ مرگِ ستاره ها و تشکیل سیاهچاله ها را میدیدم که خوابم برد
خوشبختانه بیدار که شدم پدرم امد ... خب .. من از همان موقعی که مستند پخش میشد منتظر بودم که بیاید و فقط باشد .. هیچ چیز نگوید ولی باشد ! حرف زدیم و گفت نباید پا پس بکشم ! زندگی خیلی بزرگ است و هیچ اتفاقِ مهمی نیوفتاده است !
گفت حق ندارم انگیزه نداشته باشم .. که اگر جای او بودم چه میکردم ؟
خب .. راست میگفت ... من همه ی اینها را میدانستم .. ولی باید او هم میگفت !
در اصل اتفاقِ امروز یک مسئله ی قابل حل است ! یا من اینطور فکر میکنم .. یا رعنا و حنانه اینطور امید میدهند !
اینطور که چشم های من اعدادِ روی برگه ی ریز نمرات را می بینند و عقلم خودم را میشناسد ، احتمال میدهم کدِ روی برگه ام با کسِ دیگری جا به جا شده باشد !
شش درس را اعتراض داده ام .. دراز به دراز افتاده ام کفِ اتاق و "نگو نگفتی" گوش میدهم ... کتابِ زبانم برای امتحانِ فردا بای بای میکند و من خسته و اشفته در همان پوزیشن مانده ام !
واکنشِ چهارم خارج از دست من است .. باید منتظر بمانم !
+ دانلود اهنگ نگو نگفتی | مهدی یراحی