خودکار بیک

به احترام تمام لحظه های زمینی بودنم

خودکار بیک

به احترام تمام لحظه های زمینی بودنم

يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۳۶ ب.ظ

او خسته تر از ان است که به عنوان فکر کند !

تکیه داده ام به شوفاژ و خسته ام ! .. هنوز فیزیک مانده .. فیزیک و هندسه یک

از هندسه یک میترسم ! ... نه .. از منبعش میترسم ! خیلی گنده تر از بقیه ی کتاب تست های هندسه است !..

مادرم از صبح رفتارش مثل وقتهاییست که قهر است ! دیشب وقتی بحثِ دخترخاله اش که در کیش زندگی میکند و بخاطر وضعیت اخلاقی دخترش میخواهند برگردند حرف میزد بحثمان شد ! چون من معتقد بودم ارایش کردن یک دخترِ دوم دبستانی ربطی به بی تربیتی او ندارند و او معتقد نبود و بعد نمیدانم چرا کار به روزه نگرفتن من و روزه گرفتنِ دخترِ خاله ی ده دوازده ساله ام افتاد !

صحنه ی کاملا تراژیکی بود .. من و پدرم در سکوت دورهمی میدیدیم و مادرم همزمان واکنشِ معمولش در هنگام عصبانیت را انجام میداد !

  هرکس روشی برای تخلیه ی عصبانیت دارد و روش مادر من مرتب کردن خانه و همزمان با ان به زبان اوردن چیزهاییست که هم خودش و هم طرف دعوی میدانند دچار مقدار زیادی بزرگنماییِ حاصل از عصبانیت است !  او خودش هم میدانست گرسنگی برای معده ی من ضرر بزرگیست .. خودش هم میدانست دخترِ خواهرش در محیطی مذهبی تر از ما رشد کرده است و طبیعیست که متفاوت تر از من رفتار کند و این مسئله ربطی به سطح پایینِ شعور مذهبی من ندارد .. خودش هم میدانست صدایش نمیگذارد ما بشنویم مهران مدیری دارد چه میگوید و ما در اصل داریم ادای تلوزیون نگاه کردن را در می اوریم ولی ادامه میداد .. بعد از هفده سال زندگی با او میدانستم با جواب دادن فقط زیر لوله ی گاز کبریت میکشم ! پس همان ادای تلوزیون نگاه کردن را ادامه دادم و مرتب تر روی مبل پهن شدم .. با ان شرایط هر ان امکان داشت حاشیه ی امنیت من روی کاناپه ی محبوبم توسط مادرم مورد تهاجم لفظی قرار بگیرد ! در اصل با توجه به اینکه علم دلیلی منطقی برای ربط داده شدن بحثِ ارایش کردن دختر دختر خاله ی مادرم و شعور پایین من ندارد ، باید هرگونه عامل (هرچند غیرمستقیم ) برای بحث در مورد پوزیشین پهن شدنِ من روی مبل ها از بین میرفت ! چون به خطر افتادنِ این حاشیه ی امنیت برای من حکم از دست دادنِ نیمی از هویتم در خانه را دارد !

خب من خودم هم میدانم از ان تیپ دخترهای مورد علاقه ی مادرم نیستم ! نه اینکه مرا دوست نداشته باشد ، منظورم این است که اگر حق انتخاب داشت به طور قطع دخترِ خواهرش را انتخاب میکرد .. از ان دختر های خیلی دختر که از هشت سالگی فرق گشنیز و جعفری را میدانند و برخلاف من موقع تلفنی صحبت کردنشان با افرادِ فامیل سکوت های پنج ثانیه ای اتفاق نمی افتد ! عملا اصلا به همین دلیل است که در نهایتِ بیشتر بحث های من و مادرم به این نتیجه میرسیم که من بیشعورم !

و اینکه در این ساعت از دومین روزِ کنکوری بودنم به شوفاژ تکیه داده ام و اینها را مینویسم دقیقا برای فرارِ ذهنی از تست های چندشِ شصت و پنج تا صد و چهارِ دنباله های کثافت است !

 

180

 

 

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۳۰
دریا (خودکار بیک)

نظرات  (۱۴)

به قول «She» وسط دعوا که نقل و نبات پخش نمی‌کنن، اینا که هیچ، حتی از اینا بدترش رو هم یه روزی خواهی شنید که امیدوارم هیچ وقت کار به اون‌جاها نکشه...
پاسخ:
منم امیدوارم...  

من از اون موقعیه که یادمه تا الان که سال دوم دانشگاهم فقط با مامانم از همینجور بحث ها داشتم
نمک زندگیه
:دی
پاسخ:
اره دیگه..  همینجوری عشق بترکونیم که لوس میشه:)
سلام
من هم اینست تو دنبال میکنم هم وبلاگ رو افرین😉😉😉👍👍👍👍👍
پاسخ:
خداوند صد در دنیا هزار در آخرت به شما روزی دهد:)
۳۰ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۵ رادیو بلاگی ها
عجب :))
پاسخ:
بله دیگه:))
مادرا همشون همینن
زیاد اهمیت نده...
من که خودم وقتی بحثم میشه با مامان و بابام تا یه نظری میدم یا حرفی میزنم میگن باید تبلت و گوشیتو ازت بگیریم تا آدم شی -_-
محل نذار

پاسخ:
من نگفتم مشکلی دارم..  چرا همه دارن میگن بی اهمیت باشم :( بابا بیخیال.. 
من که هندسه 1 و 2 رو حذف کردم!! یا اگه هم بخونم آخر از همه است. امیدی بهش ندارم:|
پاسخ:
از برنامه عقبم..  فردا باید عین تراکتور بخونم!
قبول دارم هندسه ی یک و دو سخته تو کنکور ولی از هشتا سوال چهارتاش رو میشه زد اگه بخونید مهین خانوم . و اتفاقا چون سخته و دیربازده هست نیاز به زمان زیادی داره تا مطلب جا بیفته و باید حتتما تو تابستون خونده بشه دغیر این صورت تو کنکور نمیتونید جواب بدید

از الان حق ندارید چیزی رو حذف کنید !!!!!!!!

و در نهایت راه پاسخ گویی به سوالات هندسه رو استاد سیاوش قمیشی قبلا گفته . تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته :)
پاسخ:
آقا من واسه این هندسه ی لامصب خیلی سبز گرفته بودم...  بعد اصلا میبینمش به سان چی میترسم :|
احتمالا باید برم همون گاجو بخرم براش
۳۱ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۶ مهری (رُگا)
یادم میاد من روی جلد کتابام خیلی حساس بودم مامانم میگفت دخترعمتو ببین!به حبابای کتابش اینقدر گیر نمیده :))
پاسخ:
همه شونم آخر سال چروک میشد :(
7 تا از نمره هام رو اعتراض زدم. اون سه تا هم بیست بود نشد:))
پاسخ:
منم در همین حدود بودم :))

+ چرا وبلاگتو ادامه نمیدی مهین؟... آدما نیاز دارن که حرف بزنن :)
+ در موردش خصوصی بگو:| 
پاسخ:
عزیزم کجا خصوصی بگم وب نداری که :) ایمیلم نداری شماره اتم ندارم :)
"تماس با من" وبلاگ قبلیم هنوز فعاله.
پاسخ:
اها:)
خیلی خوب مینویسی
ان شالهه با رتبه خوبی قبول شی
و قلمرو امنت در خانه همیشه محفوظ بماند
پاسخ:
ایشالا خدا از دهنت بشنوه :))))
حالا در مورد دعوا نظر خاصی ندارم ولی برای هندسه نشر الگو رو که من دارم خیلی خوبه
پاسخ:
دیگه زدم تو خط گاج :)
درسا خوب پیش میره؟😊

پاسخ:
هی همچین :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی