+ زیر و رو کردن ارشیو این وبلاگ فقط بیشتر ثابت میکند که من بجای وقایع از حس ها مینویسم! در واقع من زندگیِ پر ماجرایی برای نوشتن ندارم. تنها پر ماجراهای من حس ها و افکارم هستند. و شاید انقدر به نوشتن از انها عادت کرده ام که حنی در برخورد با وقایع هم از حس هایم مینویسم. این احتمال زمانی برایم قوی تر شد که مهری از تحلیل های بیش از حدِ من از ماجرا ها شکایت میکرد! حی میکنم درست میگوید. البته من این عادتم را دوست دارم.. ذهن من هر ثانیه پر از جمله هاییست که نمیتوانم از بیرون زدگی انها جلوگیری کنم و نوشتن از انها حالم را خوب میکند.