برگی نو در صفحه ی من و کاندیداتوری در واقع :)
پیشینه تاریخیِ کاندیداتوری من متشکل از مجموعه ی عظیمی از شکست ها و سوم شدن هاست !
در واقع تنها دو حالت برای من ممکن است. سوم شوم ، هیچم شوم :| ...
تمامِ هیچم شدن ها مربوط به شورای دانش اموزیِ مدرسه است که البته بعد از سالها حسِ "محسن رضایی" بودن تصمیم گرفتم دست توانایی های فردیم را بگیرم و دیگر پا در این جرگه ی موهوم نگذاریم ! و ابروی خودمان را بیشتر از این نبریم در واقع :|
و عکسِ این حالت هم مربوط به مسابقات مختلفِ هنری بوده است که در هفتاد درصدِ انهایی که سه منتخبِ کشور را جدا میکردند سوم شده ام :| (هرچند با وجود علاقه ام به اعداد زوج هیچ وقت در زندگیم دوم نشدم !)
بله ... و با وجود این کارنامه ی درخشان بعد از شروعِ ماجراهای "خوشبختِ دلنشین" و رای گیری های خوانندگان و نتیجه ی داغان کننده ای که اصرار داشت به من بقبولاند که این بار در زندگیم نه تنها هیچم نشده ام ، بلکه سوم هم نشده ام ! ، برگی نو در کتاب تاریخ زندگیِ کاندیداتوری من ورق زد !
و فی الحال این موضوع به قدری پتانسیل در من ایجاد کرده که احساساتِ "رقیب خیزانه ی دگر نامزد کنار زنی ام" به شدت عود کرده و بر ان شدم که این پست را به رشته ی تایپ در اوردم در واقع !
و تاکید داشته اند که تبلیغ کنید و این قرتی بازی ها در واقع :)))
و قسم بر ان زمان که از شما زکاتِ پست های خوانده شده را میخواهند ! ان زمان که دکمه های کیبوردِ نگارنده به رعشه می افتد و ارشیو ، سر از گورِ خفته ی وبلاگ در می اورد ! .. ایا با این همه نشانه باز هم ایمان نمی اوردید ؟ (شرم بر شما در واقع ! )
هرچند که احساساتِِ "رقیب خیزانه ی دگر نامزد کنار زنی ام" همان طور که در سطور قبل اشاره کردم عود کرده و از این صوبت ها اما باز نهایت تاکید خود را نه روی اول شدن ، که روی "سوم و هیچم نشدن" خلاصه کرده ام در واقع !
و ماجرای رای گیری از دو روز دیگر شروع میشود و محل اخذ رای هم کامنت دونیِ اینجا است
پ.ن یک : باشد که استاندارد های جامعه ی وبلاگ نویس ها حتی به اندازه ی دو سطر هم که شده با این ماجرا ها بیشتر شود :)))