نزدیکی بیشتر به راس سینوس یا طوفانِ قبل از طوفان !
دراز کشیده بودم روی کاناپه ی خودم (که در اصل جزو املاک قانونی مادرم است ولی فعلا توسط من غصب شده) و داشتم برای استراحتِ بعد از امتحانِ امروز اینستاگرامِ جانِ دل را اسکرول میکردم ، از بین همه ی عکس هایی که بخاطر لایک های دیگران به من هم توصیه شده بود به موج جدیدی از اعتراضات برخودم ، موجِ عجیبی که شاید سراغازِ یک رنسانس فرهنگی در عصر ما باشد (چون به نظرِ من هروقت شور یک چیزی دربیاید و مردم از ان چیز حالشان به هم بخورد یا انقلاب میشود ، یا رنسانس میشود یا برایش یک اهنگ خوانده میشود !)
و تا امروز تصورم این بود : ما در برهه ای از تاریخ قرار گرفته ایم که هیچ رخدادِ عظیمِ تاریخی (مثل انقلاب ها و اعتراضات و موج هایی مثل رنسانسِ صنعتی و ادبی مختلف) در ان اتفاق نخواهد افتاد ! ..
در واقع من از همه چیزِ عصرِ خودم راضی بودم ، جز این که چرا نمیتوانم جزئی از یک شورش باشم !
برای یک موجودِ عصیانگرِ نسبتا دیوانه ، جزئی از یک شورش بودن مثل اکسیژن میماند ! در تصوراتِ ده سالگیم از دانشگاه (بنا به انچه در سریال های ان زمان دیده بودم) خودم را سردسته ی یک مشت معترضِ شعار بده میدیدم ! هرچند الان درصد زیادی از این خیال متلاشی شده و حتی دیگر ان تیپ سریالها پخش نمیشود !
اصلا عصیانگری های من هم کنترل شده اند ... یا دقیقتر ، کمی بیشتر شبیه به دختر های خیلی خوبِ سریال های ساعتِ هفتِ بعد از ظهرِ سالهای قبلِ شبکه ی دو شده ام ! ( وحتی جدیدا موهایم را باز میگذارم ! )
و این منِ دراز کشیده روی کاناپه ، فکر میکند جامعه ی کشورش تا چند سال اینده هیچ شباهتی به چیزی که امروز هست نخواهد داشت !
این یک ایمانِ قطعی است ! .. ما موجوداتِ خسته ی خدا ثابت کرده ایم که نمودار سینوس ها نه تنها در زندگی شخصی که در زندگی جمعی ما با همدیگر هم جواب میدهد !
من امروز میتوانم قسم بخورم که ما در قله ی انحطاطِ فرهنگی هستیم ! .. و این اعتراف از زبان یک دهه هفتادی تنها این را ثابت میکند که ما واقعا در حال غرق شدن در یک گردابِ خود ساخته هستیم .. و بویش .. بویِ سبز لجنی اش همه جا می اید !
جامعه ی این روزهای ما خیلی شبیه به یک بیمارِ سرطانیِ بیچاره ی در حال تزریقِ کورتون است ! .. همانقدر شکننده و در حال عذاب .. !
دختر هایی که برای چند نفرِ بیشتر در فالوعرهایشان تن به پست کردنِ هرعکسی میدهند .. پسرهایی که نفسِ حیوانیِ قوی ترشان روی اعصاب است .. فحش ها .. اعتراض هایی که مساوی شده با انتشارِ عکس های مستهجن ...
خیلی مسخره است که بپرسم داریم به کجا میرویم ! چون واضح است داریم به کجا میرویم !
هر روز که میگذرد ما بیشتر به راس سینوس نزدیک میشویم .. و این برای احساساتِ سابقا خاموشِ شورش طلبانه ی من ، نوید دهنده ی یک شورشِ درونی جدید و طبعا ماجرایی جدید است !
که مثلا روزی برسد که دنیایمان مثل امروز نباشد .. خودمان دوباره بسازیمش .. دست هایش را بگیریم و ببریم چند دست لباس جدید برایش بخریم .. !
+ و شاید به پست بخورد ed sheeran | the A team